علی شريعتی در دوم آذرماه ۱۳۱۲ در دهكده مزينان از توابع سبزوار در كنار كوير بهدنيا آمد. دوران دبستان و دبيرستان را در مدرسه ابن يمين مشهد گذراند و از سال نهم وارد دانشسرای مقدماتی شد. دو سال در اطراف مشهد به آموزگاری پرداخت و ضمن تدريس موفق به اخذ ديپلم و ليسانس شد. وجود تفکر خلاق باعث شد که شریعتی در طول دوران تحصیل در دانشکده ادبیات به انتشار آثاری چون ترجمه «ابوذر غفاری»، «نیایش» اثر الکسیس کارل و یکرشته مقالههای تحقیقی در این زمینه همت گماشت؛ وی با آثار متنوع خود که در زمینههای گوناگونی چون انسان، تاریخ، فرهنگ، تمدن، جامعه و… به نگارش درآورد، انقلاب فکری بزرگی ایجاد کرد و با آگاهی دادن جوانان، آنان را از غفلت و پوچی رهانید.
رشته تحصیلی شریعتی ادبیات بود، اما فضایی که او در آن به سر میبرد فضای ادبیاتی نبود، پدرش عالم دینی و مبارز بود و او با مفاهیم دینی سروکار داشت، پس با اینکه رشتهاش ادبیات بود، ولی اختصاصاً در ادبیات کار نکرد. شریعتی ادبیات را بهعنوان وسیله انتقال افکار و اندیشههایش بهکار میگرفت که در حوزههای فرهنگی، مذهبی، اجتماعی و سیاسی متمرکز بود. شریعتی، نه صرفاً یک ادیب که یک مصلح اجتماعی بود و در سخنرانیهای او ادبیات نمود بسیاری داشت. دکتر شریعتی بهعنوان معلم انقلاب و نویسنده انقلاب با بیدارگری و دعوت مردم به ستیز با سه گروه مصیبت بار تاریخ یعنی صاحبان زر، زور و تزویر، نقش مهمی در هدایت جوانان و مردم بهسوی مکتبی تکاندهنده ایفا کرد.
شريعتی در جريان مبارزات انقلابی خود همراه بسياری ديگر در سال ۱۳۳۶ در مشهد دستگير و به تهران اعزام شد. پس از ترک زندان تحصيل را ادامه داد و بالاخره در سال ۱۳۳۸ عازم فرانسه شد. در فرانسه با نويسندگان بزرگی آشنا و فلسفه غربی و علم جامعه شناختی آموخت. پس از پايان تحصيلات و كسب دكترا در جامعهشناسی و تاريخ اسلام از دانشگاه سوربن بهسوی وطن حركت كرد. پس از پنج سال تحصيل و آموختن و فعاليت سياسی، در اروپا، بازگشت به فضای راكد و بسته جامعه ايران و آن هم تدريس در دبيرستان بسيار رنجآور بود، سال بعد، وی پس از قبولی در امتحان بهعنوان كارشناس كتب درسی به تهران منتقل شد و با آقايان برقعی و باهنر و دكتر بهشتی كه از مسئولان بررسی كتب دينی بودند، همكاری كرد.
از سال ۱۳۴۵ او به استاديار رشته تاريخ در دانشكده مشهد استخدام شد. چاپ كتاب اسلامشناسی و موفقيت درسهای دكتر علی شريعتی در دانشكده مشهد و ايراد سخنرانیهای او در حسينيه ارشاد در تهران موجب شد كه دانشكدههای ديگر ايران از او تقاضای سخنرانی كنند، اين سخنرانیها از نيمه دوم سال ۱۳۴۷ آغاز شد. مجموعه اين فعاليتها مسئولان دانشگاه را بر آن داشت كه ارتباط او با دانشجويان را قطع كنند و به كلاسهای وی كه در واقع به جلسات سياسی ـ فرهنگی بيشتر شباهت داشت، خاتمه دهند.
در پی اين كشمكشها و دستور شفاهی ساواک به دانشگاه مشهد كلاسهای درس او، از مهرماه ۱۳۵۰، رسماً تعطيل شد.در دورانی كه مجبور به خانهنشينی بود؛ فرصت يافت تا به فرزندانش توجه بيشتری كند. در سال ۵۵، با فرستادن پسرش (احسان) به خارج از كشور فرصت يافت تا مقدمات برنامه هجرت خود را فراهم كند. دكتر شريعتی نهايتاً در روز ۲۶ ارديبهشت سال ۱۳۵۶ از ايران، به مقصد بلژيک هجرت كرد و پس از اقامتی سه روزه در بروكسل عازم انگلستان شد و در منزل يكی از بستگان نزديک همسر خود اقامت گزيد و پس از گذشت يک ماه در ۲۹ خرداد همان سال به نحو مشكوک درگذشت.
انتهای پیام