فریدالدین ابوحامد محمد مشهور به شیخ عطار نیشابوری شاعر و عارف بلندآوازه ایرانی است که در سال ۵۴۰ هجری برابر با ۱۱۴۶ میلادی در قریه کدکن نیشابور به دنیا آمد. از دوران كودكی عطار اطلاعات دقیقی در دست نیست جز آنکه پدرش در شهر شادیاخ به شغل عطاری یا همان داروفروشی مشغول بوده است كه در این شغل بسیار زبردست و ماهر نیز بوده است، پس از وفات پدر، فریدالدین كار پدر را ادامه میدهد و به شغل عطاری مشغول میشود، او در این هنگام نیز طبابت میكرده اما در خصوص آنکه شیخ نزد چه کسی طبابت را فراگرفته اطلاعاتی در دست نیست. درخصوص پشت پا زدن عطار به اموال دنیوی و در پیشگیری راه زهد، گوشهگیری و تقوا داستانهای زیادی نقل شده است اما مشهورترین این داستانها، آن است که عطار در محل کسب خود مشغول بهکار بود که درویشی از آنجا گذر کرد درویش درخواست خود را با عطار میان گذاشت، اما عطار همچنان بهکار خود میپرداخت و درویش را نادیده گرفت، دل درویش از این رویداد چرکین شد و به عطار گفت تو که تا این حد به زندگی دنیوی وابستهای، چگونه میخواهی روزی جان بدهی؟ عطار به درویش گفت: مگر تو چگونه جان خواهی داد؟ درویش در همان حال کاسه چوبین خود را زیر سر نهاد و جان به جان آفرین تسلیم کرد.
او پس از مشاهده حال درویش دست از كسب و كار كشید و به خدمت شیخالشیوخ عارف ركنالدین اكاف که عارف معروف و صاحب نامی بود شرفیاب شده و به دست او توبه كرد و چندین سال به ریاضت و مجاهدت با نفس در خدمت آن عارف مشغول شد، عطار سپس قسمتی از عمر خود را به رسم سالكان طریقت در سفر گذراند و از مكه تا ماوراءالنهر به مسافرت پرداخت و در این سفرها بسیاری از مشایخ و بزرگان زمان خود را زیارت كرد و در همین سفرها بود كه به خدمت مجدالدین بغدادی رسید. گفته شده در آن هنگام كه شیخ به سن پیری رسیده بود، بهاءالدین محمد، پدر جلالالدین بلخی هنگام سفر به عراق به همراه پسر خود به نیشابور رسید و توانست به زیارت شیخ عطار برود، شیخ نسخهای از اسرارنامه خود را به جلال الدین كه در آن زمان كودكی خردسال بود داد، عطار مردی پر كار و فعال بوده چه در آن زمان كه به شغل عطاری و طبابت اشتغال داشته و چه در دوران پیری خود كه به گوشهگیری از خلق زمانه پرداخته و به سرودن و نوشتن آثار منظوم و منثور خود مشغول بوده است.
آثار شیخ به دو دسته منظوم و منثور تقسیم میشود، آثار منظوم او عبارت است از دیوان اشعار كه شامل غزلیات و قصاید و رباعیات است؛ مثنویات او عبارت است از الهینامه، اسرارنامه، مصیبتنامه، وصلتنامه، بلبلنامه، بیسرنامه، منطقالطیر، جواهرالذات، حیدرنامه، مختارنامه، خسرونامه، اشترنامه و مظهرالعجایب. منطقالطیر را به عنوان برجستهترین اثر عطار نیشابوری میتوان نام برد، اسرارنامه، الهینامه، حیدرنامه و مصیبتنامه از دیگر نوشتههای این شاعر پرآوازه است. عطار نیشابوری را باید از سرودهها، غزلیات و رباعیاتش شناخت، بهطور تقریبی بیشتر غزلیات وی عرفانی هستند و به لحاظ سبکشناسی، در شعرهایش سه نوع سبک عاشقانه، عرفانی و قلندرانه وجود دارد و برای دریافتن مفهوم آنها باید که به تاریخ ادبیات این دوره پرداخته شود.
شعر قلندرانه، جزیی از شعر غزل عرفانی بهشمار میرود و به معنای بیان ضد ارزشهای دنیوی و بهدنبال بدنامی رفتن است و شاعر در اینگونه ادبیات، ظواهر شریعت را به هیچ میانگارد و این شعر باور صوفیان ملامتگر را دربرمیگیرد، صوفیان ملامتگر در سده پنجم و ششم بهمنظور مخالفت با رواج مدحسرایی، ریاکاری و ظاهرسازیها به دلیل استیلای مغولان و زوال خوارزمشاهیان سنت ملامتیان را بنا نهادند که بعدها این سنتها به فرقهای بدل شد، در دوره عطار شعرهای ملامتی و قلندرانه بسیار رواج یافت و آثار این شاعر آینهای تمام نما از این سبک و دیوان و مجموعه اشعار او شعرهایی در این قالب را در برمیگیرد که این سبک در زمان عطار به کمال خود میرسد.
عطار نیشابوری بیشتر مضامین خود را از سنایی گرفته اما نگاهی به تمامی شاعران پیش از خود نیز داشته است، برای نمونه مبانی غزلی وی بیشباهت به غزلهای انوری نیست. عطار نیشابوری که همچون پدرش به پیشه عطاری مشغول بود در رویارویی با مشکلات و فقر مردم به درویش مسلکان پیوست و خرقهپوشی را از آن دوره آغاز کرد و شاعر معنا شد، پختگی و مفاهیمی که در شعرهای او دیده میشود نشان از آن دارد که این شاعر داستانها را خوب درک کرده است و از ظواهر امر گذشته تا بتواند به این پختگی و کمال برسد، به لحاظ سبکشناسی ۲ نکته ظریف که در دانشگاهها بر آن تأکید میشود استفاده از تمثیل و نماد در آثار عطار نیشابوری بهشمار میرود، او در سرودههایش، معنا را در برابر لفظ قرار میدهد، بهکارگیری نماد به معنای کاربرد واژهها و لفظهای خاص و تمثیل به مفهوم استفاده از داستان است، عطار در کتاب منطق الطیر خود و در داستان هُدهُد و میقات که بهصورت تمثیلی مطرح میشود شخصیت انسانها را در قالب مرغان بیان میکند و به شخصیتشناسی جامعه میپردازد.
در مورد وفات او نیز گفتههای مختلفی بیان شده و برخی از تاریخنویسان سال وفات او را ۶۲۷ هجری قمری، دانستهاند و برخی دیگر سال وفات او را ۶۳۲ و ۶۱۶ دانستهاند ولی بنا بر تحقیقاتی كه انجام گرفته بیشتر محققان سال وفات او را ۶۲۷ هجری قمری میدانند، در خصوص چگونگی مرگ او نیز گفته شده كه او در هنگام یورش مغولان به شهر نیشابور از سوی یک سرباز مغول به شهادت رسیده كه شیخ بهاءالدین در كتاب معروف خود كشكول این واقعه را چنین تعریف میكند كه وقتی لشكر تاتار به نیشابور رسید اهالی نیشابور را قتل عام كردند و ضربت شمشیری از سوی یكی از مغولان بر دوش شیخ خورد كه شیخ با همان ضربت از دنیا رفت و نقل كردهاند كه چون خون از زخمش جاری شد شیخ بزرگ دانست كه مرگش نزدیک است.
انتهای پیام