چرا برخی افراد متدین در مسند زمامداری لغزیدند
کد خبر: 3883720
تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱۳۹۸ - ۱۴:۵۳
حشمت‌‌الله قنبری پاسخ داد:

چرا برخی افراد متدین در مسند زمامداری لغزیدند

پژوهشگر تاریخ اسلام با شرح عمل صالح در نهج‌البلاغه بیان کرد: برخی از افراد در ابتدا مؤمن و انقلابی بودند، اما در زمان زمامداری اندک اندک تصور کردند که با حضرت علی(ع) تفاوتی ندارند و به مرور به جایی رسیدند که در عین مسلمانی، با مشرکان هویت مشترکی پیدا کردند. انسان متدین ممکن است که در خیمه ریاست 10 جلد کتاب گزارش عملکرد درست کند که در قاموس خلقت، 10 کلمه‌اش قبول نشود.

به گزارش ایکنا، حشمت‌‌الله قنبری، پژوهشگر تاریخ اسلام، در برنامه شب گذشته «هدی» که از شبکه قرآن و معارف سیما پخش شد، به شرح فقراتی از عهدنامه مالک اشتر پرداخت که در ادامه متن این سخنان را می‌خوانید؛

آنچه حضرت علی(ع) با مالک بن حارث فرموده است، امر حکومت است و نه توصیه و رهنمود. گاهی اوقات وقتی نگاه مومنانه است، از این توصیه نیز، امر استفاده می‌شود اما در رابطه با توصیه و رهنمود و در جایگاه اداری، نوعا تمرد می‌شود، یا رهنمودی بوده است که به راه مستقیم اشاره می‌کند و اگر هم این را به روش دیگری انجام دادیم، مراد مولا نیز حاصل شده است. اما امر اینطور نیست و وقتی امر فرمود، یعنی نباید در آن دخل و تصرف کرد و بدون اما و اگر اجرا شود و بر تمامی شئونات این مجموعه از احکام حکومتی، امر قطعی و دستور حتمی وجود دارد.


بیشتر بخوانید:


حضرت امیر(ع)، در همین فرازهای ابتدایی و آغازین که برای این بحث، جنس زیربنایی دارد و اگر درک شود درنگ ما بیشتر خواهد شد، همه ویژگی‌هایی که باید خود مالک قبل از عملیاتی شدن زمامداری به دست بیاورد و خودش را به آنها مجهز کند را بیان می‌کند و یکی از اوامر حضرت علی(ع) نیز این بود که ای مالک به دنبال ذخیره‌سازی عمل صالح باش.

در اینجا یک حالت، حالت عادی زندگی است که در این حالت نیز انسان مومن و سالکشِ صراط مستقیم، باید ذخیره کننده عمل صالح باشد. عمل صالح نیز عمل خوب و پاک و بِری است که با پسند الهی نیز هماهنگ است و به امضای خدا نیز می‌رسد. چون یک وقت ممکن است کسی عمل صالح انجام دهد، اما عمل صالح نباشد. لذا در جایگاه حکومت تنها عمل صالح مورد تاکید حضرت علی(ع) نیست، بلکه فرمود محبوب‌ترین اعمال صالح را باید به انجام برسانی، یعنی مدیریت و ریاست و فرمانروایی فرصتی مغتنم برای بالاترین و نفیس‌ترین اعمالی است که در شرایط عادی و معمولی برای دیگر انسان‌ها امکان تحصیل ندارد.

عمل صالح و هماهنگی با سنت‌های الهی

لذا باید احاطه مالک به عمل صالح، بسیار احاطه دقیقی باشد و اعمال صالح در جایگاه حکومت، از ویژگی‌های ذاتی برخوردارند که یکی از ویژگی‌هایش این است که اعمال صالح در جایگاه حکومت در هماهنگی با سنت‌های حاکم بر آفرینش انجام می‌شود و یکی نیز این است که در جایگاه حکومت، نقطه مقابل عمل صالح، فساد است. چون بسط ید و ابتکار وجود دارد و زمینه‌های بسیاری از کارهای خوب و پسندیده‌ای برایش فراهم است که گاهی اوقات از درون خود آن کارها نیز ممکن است فساد تولید شود، چون اتصالش به ذات حق‌تعالی ممکن است قطع شود.

یکی دیگر از ویژگی‌های عمل صالح این است که از هرگونه زشتی و معصیت مبراست که نقطه مقال عمل صالح در جایگاه زمامداری و مدیریت، سیئه است و سومین موضوع این است که عمل صالح، فعل و عملی است که از هر نوع ظلم و ستمی رهاست. ظلم نیز خیلی مفهوم عمیق و دقیقی دارد و خداوند در آیه 22 سوره شوری فرمود در روز قیامت ستمگران در حالی مشاهده می‌شوند که سخت در هراس هستند. این ستمگران به معنای مفسده‌کاران نیستند، بلکه اینان بسط ید داشتند و کارهای مردمی نیز انجام می‌دادند، اما زیربناهای این کارهای خوب، درست نبوده است.

فریب افکار عمومی

یعنی این کارهای خوب را برای فریب افکار عمومی انجام می‌دادند و این وعده‌های خوب را اگر تبدیل به کار خوب می‌کردند، برای این بود که جایگاهشان تثبیت شود و با جلب اعتماد مردم خودشان را حفظ کنند. اینجا مبنا، خدا نیست، بلکه از این پله به پله بالاتر رفتن است. اینجا برای این ظلم اتفاق افتاده که فکر و اندیشه را خدا داده و مردم نیز بندگان خدا هستند و اگر قرار باشد برای مردم نیز کاری انجام شود، باید برای رضای خدا و خواست ایشان انجام دهد، اما چنین حالتی به وجود نیامده است.

کار، زمانی ظالمانه نیست که برای رضای الهی باشد. اما اینکه انسان نعمت‌های الهی را غیر از خواست خدا مصرف کند، یقیناً ظلم است؛ لذا در هدایت وحی، بدترین نوع ظلم، شرک به خداوند متعال است. ظلمی است که بندگان خدا به خدا می‌کنند و فرمود: «وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَ هُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ». انسان هرچه پله‌ها را طی کند، آرام‌آرام اول به غفلت و بعد به عمد به خدا نیز ظلم می‌کند و این ظلم موجب آسیب دیدن مردم می‌شود که ادراکات آنان در مورد دین سست خواهد شد. گاهی نیز ظلم به بندگان خدا است و  در اینجا تقابل میان عمل صالح و ظلم مطرح است.

رضایت خدا یا جلب توجه مردم

عمل صالح، عملی است که منطبق با حق و عدل و در مسیر موافق با سنت‌های حاکم بر آفرینش است و خدا آن را قبول کرده است. عمل غیرصالح نیز عملی است که خوب است، اما با انگیزه خوب انجام نمی‌شود یا انجام این عمل خوب برای بهره‌برداری‌های نامطلوب است. اگر قرار باشد انسان این استعداد و توان بزرگ را در اختیار منافع خود قرار دهد، استانداردهای حیاتش تنزل پیدا می‌کند. دیگر نه حیوانی است که براساس سنت‌های الهی به صورت غریزی ادامه می‌دهد، نه بنده‌ای است که در سایه خداشناسی، خدمت به مردم را برای رضایت الهی انجام می‌دهد که این ظلم دردناکی است.

یکی دیگر از ویژگی‌های عمل صالح این است که هم در چارچوب خواست خدا است و هم جوانب او با رعایت اوامر و نواهی الهی است. یک وقت است که انسان می‌فهمد این کار را خدا می‌پسندد، اما به تعیین حدود الهی بی‌اعتناست و جعل قانونی که می‌کند منطبق با اراده خدا نیست و لذا اینجا نیز در حقیقت آن کسی که عمل را انجام می‌دهد ارتکاب به نوعی فسق بر او حاکم می‌شود، چون رعایت امر و نهی الهی است که انسان را از فسق دور می‌کند. فرمود: «أَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوَى نُزُلًا بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ وَأَمَّا الَّذِينَ فَسَقُوا فَمَأْوَاهُمُ النَّارُ كُلَّمَا أَرَادُوا أَنْ يَخْرُجُوا مِنْهَا أُعِيدُوا فِيهَا وَقِيلَ لَهُمْ ذُوقُوا عَذَابَ النَّارِ الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ؛ اما كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏‌اند به [پاداش] آنچه انجام مى‏‌دادند در باغ‌هايى كه در آن جايگزين مى‌‏شوند پذيرايى مى‏‌گردند، و اما كسانى كه نافرمانى كرده‌اند پس جايگاهشان آتش است هر بار كه بخواهند از آن بيرون بيايند در آن بازگردانيده مى‌‏شوند و به آنان گفته مى‌‏شود عذاب آن آتشى را كه دروغش مى‌‏پنداشتيد بچشيد».

شخصیت‌های بزرگی که لغزیدند

در روز قیامت افرادی هستند که عمل خیر آنها تبدیل به سیئه می‌شود و به دنبال جبران کردن هستند و می‌خواهند برگردند اما نمی‌شود. اینها کافر و مشرک نیستند، بلکه مسلمانی هستند که در مسلمانی خودشان اول اظهار بندگی خدا را کردند. در ابتدا انقلابی بودند و همه خیال می‌کردند تدین دارند، اما وقتی فرصت در اختیارشان قرار می‌گیرد و آرام آرام بالا می‌روند و به جایی می‌رسند، در این زمان اصطلاحاً می‌گویند که «حاجی انا الشریک» یعنی می‌گویند که بالاخره مردم به ما رأی دادند و ما را می‌بینند و به ما توجه می‌کنند. پس ما چه فرقی با علی(ع) داریم؟ این هواها وقتی به طرف او می‌آید، این انسان و بنده خدا را از عبودیت حق تعالی خارج می‌کند و این باورهای غلط او را به وادی کفر و الحاد می‌کشاند و او را در مقابل امام زمانش قرار می‌دهد. وقتی به پهنه تاریخ و به ویژگی زمان امام علی(ع) رجوع می‌کنید، می‌بینید کاری که شخصیت‌های بزرگی مانند زبیر و طلحه انجام می‌دهند، در عین اینکه اینها مؤمن و متشرع بودند و شمشیر و قلم آن‌ها را برای اسلام بود، اما در نهایت هویت مشترکی با کفر پیدا کردند.

یعنی اگر بخواهید این‌ها را در ترازوی قرآن و سنت قرار دهید، وجه مشترکی که با امثال ابوسفیان پیدا می‌کنند، بیشتر از وجهی است که با اولیای خدا پیدا می‌کنند. انسان، در ابتدا ممکن است واقعاً متدین باشد، اما در خیمه ریاست که می‌نشیند، یک‌وقت چشم باز می‌کند و می‌بیند که 10 جلد کتاب گزارش عملکرد درست کرده است، اما در قاموس خلقت، 10 کلمه‌اش را هم قبول نمی‌کنند. این برای کفر نیز وجود دارد و مؤمن با کافر، هویت مشترک پیدا می‌کند. این گرفتاری فاسق است که ادعای دین دارد، اما عملش همراه و هماهنگ کفر است.

انتهای پیام
captcha