کد خبر: 4238429
تاریخ انتشار : ۰۳ مهر ۱۴۰۳ - ۱۵:۴۵

ناگفته‌های مادر یک شهید از شب قبل از شهادت شهدای خدمت

مادر شهید «حسین اجاقی» با بیان خاطره‌ای از شب قبل از وقوع سانحه بالگرد رئیس جمهور گفت: شب قبل از وقوع سانحه، شهید مالک رحمتی به خانه ما آمده بود. موقع رفتن چند بار از من درخواست کرد که برای من نیز دعا کن تا شهید و مانند پسرت عاقبت بخیر شوم.

شهید رحمتی، مزل شهید اوجاقی

به گزارش ایکنا از آذربایجان‌شرقی، به نقل از روابط عمومی سازمان جهادکشاورزی استان، رباب حدائق شریف، مادر شهید امنیت حسین اجاقی، امروز، سوم شهریورماه، با بیان خاطره‌ای از شب قبل از وقوع سانحه بالگرد رئیس جمهور، گفت:  شب قبل از وقوع سانحه، شهید مالک رحمتی، به خانه ما آمده بود. موقع رفتن چند بار از من درخواست کرد که برای من نیز دعا کن تا شهید و مانند پسرت عاقبت بخیر شوم.

وی به بیان خاطره‌ای از شب قبل از سقوط بالگرد حامل رئیس جمهور شهید آیت‌الله ابراهیم رئیسی و همراهان او پرداخت و گفت: نزدیک به ساعت ۱۰ شب بود که صدای زنگ درب خانه به صدا درآمد و درب را که باز کردیم دیدیم شهید مالک رحمتی استاندار آذربایجان شرقی به دیدارمان آمده است.

حدائق شریف ادامه داد: او بدون محافظ و بدون اطلاع قبلی به دیدن ما آمده بود. از او پرسیدم چرا قبل از آمدن اطلاع ندادی؟ او گفت یک لحظه به دلم افتاد که به دیدن شما بیایم. به او گفتم غذایی که آماده کرده‌ام، مناسب مهمان نیست. او گفت: امشب آمده‌ام مادر و فرزندی با هم حرف بزنیم، هر غذایی که دارید همان را کنار هم بخوریم.

مادر شهید اجاقی ادامه داد: سفره را پهن کردم و غذا را آوردم. دوبار از غذایی که پخته بودم کشید و گفت طعم غذایی را دارد که مادرم می پخت. 

وی در حالی که اشک در چشمانش جمع شده بود، گفت: شهید مالک رحمتی آن شب چندین بار به من گفت از تو خواهش می‌کنم همان دعایی که در حق حسین ات کردی در حق من نیز بکن. به او گفتم من دیگر بیشتر از این تحمل ندارم و داغ حسین‌ام هنوز برای من تازه هست و نمی‌توانم داغ دیگری را تحمل کنم. ان‌شاءالله شما هم شهید می‌شوید اما به وقتش.

این مادر شهید، ادامه داد: بعد از جمع کردن سفره متوجه شدم برای رفتن عجله دارد. از او خواستم شب را پیش ما بماند اما گفت فردا جناب آقای رئیسی برای افتتاح سد قیزقلعه سی خداآفرین به تبریز می آید. باید برای استقبال از ایشان آماده باشیم. ان شاءالله دفعه بعد با خانواده به دیدنتان می‌آیم. موقع رفتن دوبار به سمت من برگشت و گفت یادت نرود مادر، آن دعایی که برای پسرت کردی، برای من هم بکن. آن شب حال و هوا طوری بود که صحبت‌هایی که با دکتر رحمتی انجام می دادم را انگار با حسین‌ام می‌کردم. چند بار تاکید کرد که هر موقع کاری داشتی فقط به خودم بگو.

مادر شهید اجاقی گفت: نزدیک ۶ عصر بود که مهدی پسرم تماس گرفت و گفت متاسفانه بالگرد رئیس جمهور که آیت‌الله آل‌هاشم، آقای امیرعبداللهیان و آقای مالک رحمتی و حفاظت آقای رئیسی در آن بودند، دچار سانحه شده است. با شنیدن این خبر غم سنگینی همه وجودم را گرفت و تا نزدیک صبح آرام و قرار نداشتم و نمی‌توانستم بخوابم. در فضای مجازی اخبار را مرور می‌کردم تا مگر خبر خوبی از رئیس جمهور و همراهانش ببینم. نزدیک صبح بود که این خبر منتشر شد که متاسفانه همه سرنشینان بالگرد به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.

حدائق شریف گفت: الان که دارم این خاطره را برای شما بازگو می‌کنم انگار حسین‌ام را از دست داده‌ام. آیت‌الله رئیسی اولین کسی بود که پس از شهادت حسین با ما تماس گرفت و شهادت فرزندم را به ما تسلیت گفت. آیت‌الله آل‌هاشم نیز هنگام شهادت حسین در تهران بستری بود و از بیمارستان با ما تماس گرفت و به من قول داد بعد از دوران نقاهت برای دیدن ما  خواهد آمد. شهید مالک رحمتی هم شب قبل از سانحه مهمان ما بود و از دست دادن همه این بزرگواران به یک باره قلب ما را سراسر از غم و غصه کرد. همه سرنشینان بالگرد به مقام رفیع شهادت نائل شدند اما این یک ضایعه بزرگ برای ملت ایران بود.

شهید حسین اجاقی از بسیجیان تبریز بود که شهریور سال ۱۴۰۱ برای مقابله با فتنه‌گران مقابل مصلای تبریز با ضربه چاقوی اغتشاشگران به شهادت رسید. 

انتهای پیام
captcha